روبرویم مینشینی
نگاهم در تلاقی نگاه تو
دستانم در تلاطم رسیدن
"قلبم" همصدا با تپش قلبت
"سخن"چون پرنده ای سبکبال
همزمان پر میکشد از روی لبانمان
تنها کلامی که منعقد میشود
این است:"دوستت دارم"
و این قصه ادامه دارد...