چند کوچه آنطرف تر
در حوالی بن بست خاطره ها
در کنار پرچین های احساس
کسی تو را فریاد میزند
نگاه معصومی
بر کودکانه ترین رویاهایت
شعر و شعور میپاشد
نشانی ات را
از تخس بچه های کوچه کناری
میپرسد
همانجا که دیروز
چرتکه عقل و عشق می انداختی...